کد مطلب:303666 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

گفتار حضرت امیرالمؤمنین در خاک سپاری حضرت زهرا
السلام علیك یا رسول الله عنی و عن ابنتك النازلة فی جوارك و السریعة اللحاق بك قّل یا رسول الله عن صفیّتك صبری، ورق عنها تجلدی

اِلاّ اَنَّ لی فی التَأسّی بعظیم فرقتك و فادح مصیبتك موضع تعزّ.

فلقد و سّدتك فی ملحودة قبرك و فاضت بین نحری و صدری نفسك.

فَاِنّالِلّه و انّا اِلَیْه ِراجِعُونَ فَلَقد استُرجْعتِ الْودیَعة و اُخِذَتِ الّرَهِینَةُ اَمَّا حُزنی فَسَرمَد، امّا لَیْلی مُسَتّهدٌ اِلی ان یختار الله لی دارك التی انت بها مقیم.

وستنبئك ابنتك بِتَضافُرِ امتك علی هضمها فَاحْفِها السؤال و اسْتَخبِرْها الْحال.

هذا وَلَمْ یَطُل الَعْهدُ وَلَمَ یَخْلُ مِنْكَ الّذكِرَ واَلسَلام علیكما سلام مودّع لا قالٍ و لاسَئِم فَاِنْ اَنْصَرِفْ فَلاعَنْ مَلالَة وَ اِنْ اَقُمْ فَلاعَنْ سُوءظّنٍ بِما وَعَداللّه الصَّابرین [1] .

درود بر تو ای فرستاده خدا از من و دخترت كه در جوارت آرمیده، زودتر از دیگران به تو رسیده.

ای فرستاده خدا مرگ دختر گرامیت عنان شكیبایی از كفم گسلانده و توان خویشتن داریم نمانده اما برای من كه سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبتت را كشیده ام جای تعزیت است.

تو را تكیه گاه ساختم در آنجا كه شكاف قبر تو بود و جان گرامیت میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود. «همه ما از آن خداییم و به سوی خدا باز می گردیم» امانت باز گردید. و رهن گرفته شد كار همیشگی ام اندوه است. و شبهایم شب زنده داری تا آن كه خدا خانه ای را كه تو در آن به سر می بری برایم گزیند (و این غم كه در دل دارم فرو نشیند) و به زودی دخترت تو را خبر دهد كه چگونه امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند، از او بپرس چنانكه شایسته است و خبرگیر از آنچه پیش آمده است كه دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته. درود بر شما درود كسی كه خداحافظی كند (وداع نماید) نه كه رنجیده است و راه دوری جوید.

اگر باز گردم نه از خسته جانی است، و اگر بمانم نه از بدگمانی است بلكه امیدوارم بدانچه خدا صابران را وعده داده است.

و در روایتی دیگر در دنبال كلماتش خطاب به رسول خدا صلی الله علیه وآله اینگونه (درد دل را با آن سرور كائنات) ابراز می كند [2] .

ای رسول خدا... فَبِعَیْنِ اللّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ یُهْضَمُ حَقُّها قَهْراً وَیُمْنَعُ اِرثُها جَهْراً... دخترت در پیش نظر خدا به خاك سپرده شد بدون آن كه كسی از دشمنان از دفنش آگاه شود حق دخترت را به ظلم گرفتند و ارثش را از وی منع كردند... تا آنجا كه فرمود:


نَفْسیَ عَلی زفراتها مَحْبُوسَة

یالَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الّزَفَراتِ


لاخَیْرَ بعْدكِ فَی الْحَیوةِ و اِنَّما

اَبكی مَخافَةَ اَنْ تَطُولَ حَیاتی


در هجران فاطمه نفسم در سینه ام محبوس است ای كاش جان من با نفسم بیرون می آمد.

ای فاطمه بعد از تو خیری در زندگانی نیست فقط گریه ام برای این است كه می ترسم عمرم پس از تو طولانی شود.


[1] نهج البلاغة، دكتر شهيدي / 237-238.

[2] ناسخ، ج 230/1.